گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

نگاهش

مثل همیشه بوسش کردم و خداحافظی کردم...


گفت توی راه آیت الکرسی رو بخون... گفتم چشم... چهار قل رو هم بخون... گفتم چشم...

میدونستم که نخواهم خوند... میدونستم که دیگه مثل چند سال پیش از حفظ نیستمشون... 


گفتم چشم چون دلم نیومد وقتی با نهایت محبتی که تو چشماش بود نگاهم میکرد بهش بگم حوصلم نمیشه این ها رو بخونم... 

یقیقن دارم که دوستش دارم و دوستم داره.

نظرات 11 + ارسال نظر
نازنین پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:40 http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام دوست عزیز

نمیدونم کی بود ک خداحافظی براش اینقدر برات دردناک بود

امیدوارم هرجا ک هست سالم باشه و زودتر دوباره پیش هم باشین



راستی منم از وبلاگت خوشم اومد ... لینکت می کنم

سلام از بنده
مادرجونم بود
ایشالا
دمت گرم

نیلوفر پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:18 http://www.me-life.blogsky.com

درود
کجا داری می ری به سلامتی؟(نمی خواد جواب بدی به من چه چون می دونم جواب نمی دی گفتم اینو)
خوش بگذره
کاش منم می تونستم یه جایی برم
دوباره حفظشون کن خوب به نظر من ادم باید تمام رفتار های قدیمی ترش رو حفظ کنه اخه هر روز بدتر از دیروزه

خودت میگی... خودت جواب میدی...
چشم...

نیلوفر پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:23

ایمیلت رو می دی به من؟(تا جواب بدم خصوصی ها رو)

نازنین جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 http://www.chert-pert.blogsky.com/

سلام دوست جونی
یادم رفته بود لینکت کنم

کلا آلزایمر گرفتم

باعث افتخاره ...

راستی آپیدم

سلام
ممنون که تحویل گرفتی ما رو

مازیار جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:26

هر جا رفتی یا می خوای بری انشالله موفق باشی.راستی امان از دست این مادرا!!!!همش نگراننمن اخره سر باید یه دوربین به خودم وصل کنم و انلاین همش بهش بگم کجام!!!!!!!!!!!!!

یقینا دوست داره که اینقدر نگرانته.......

ممنون
یقینا....

عارف شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:55 http://chert-pert.blogsky.com

ایشالا زودتر برگرده پیشت و تو هم سعی کن اونارو یاد بگیری چون مادرت دوست داره که بهت گفته اینارو پس تو افکارت اونو گول نزن

من رفتم نه اون...
اصلا نمیخواستم تو افکارم گولش بزنم یا دروغی گفته باشم... اما نمیخواستم دلش رو بشکنم یا ببرمش تو فکر

طراوت یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:17 http://nabeghehaye89.blogsky.com

خوش اومدید
بفرمایید تو
چرا خجالت میکشی و ساکتی

الی دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:15 http://haghayeghh.blogfa.com/

مرد بارانی دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:53 http://rain-man.blogsky.com

ایول داداش
منم یقین دارم که دوستت داره و دوستش داری
ای کاش از یاد نبریم...ولی حیف که زود فراموش میشن !

کاش دوست داشتن های واقعی و صادقانه رو درک کنیم و گیج نشیم تو دایره ی چند تا کلمه

مرد بارانی دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:56 http://rain-man.blogsky.com

عکس خودم ه -زیادی جوجه میزنم ؟ :دی

اون خط آخر که نفهمیدی با خودم بودم ! ، به نظرم زیادی صریح اومد و ترسیدم کسی گذرش به اینجا بیافته و بخوندش !

چاکریم

آدرس وب قبلیت و دوست داشتی بده

عاشق اسم وبلاگ قبلیم ام

نه قربان... عکس با حالیه
آدرس رو میدم خدمتون...
ارادت

طراوت سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:19 http://nabeghehaye89.blogsky.com

میسی دوست خوبم.
چشم ازین به بعد مزاحمتون میشیم!
تو هم بیشتر بیا

خوشحالم می فرمایید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد