گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

یه سفیدی

قیچی رو دادم دستش و بهش گفتم میشه این مو سفیده رو بچینی... 

یه کم موهام رو دست مالی کرد و گفت دوتا هست ها... بعد گفت سه تا نه چهار تا موی سفید فقط اینجای سرت پیدا کردم. 

گفتم همشون رو بچین... دارم پیر میشم... 

آخه تازه اولشه... یه کوچولو رفتم تو فکر... فکر کردن نداره که... 

  

چرا هر وبلاگی که دلم میخواد برم توش و قبلا ها دوستش داشتم مینویسه موجود نیست؟ 

نمیشه که هیچی برای من موجود نباشه که... خدایا شکرت همه چی برام موجوده...