گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

گاهی گریون... گاهی خندون

زین دو هزاران من ما ای عجبا من چه منم گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

بالاخره...


نظرات 6 + ارسال نظر
طراوت پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:41 http://nabeghehaye89.blogsky.com

شما ببخشش...
بچه س دیگه...
آرامش خودت رو حفظ کن...

طراوت پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:43 http://nabeghehaye89.blogsky.com

میخام بترکونمت راحت شی!
حیف که بچه خواهرمی

چه پرملات نوشتی این پستو!
میبینم که از ننه ایده میگیری!

خواهش میکنم... بفرمایید تو رو خدا... تعارف نکن جان من...

از ننه بلادونا ایده گرفتم... اومدم بنویسم یه دفه اینتر زدم ثبت شد...
ایشالا مطلبش رو به زودی ارائه میکنم خدمتتون...

belladona پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:44

لعنت به اون کسی که این سوژه رو داد دست تو

نفرمایید...
درود خدا بر او...
اصل مطلب ایشالا به زودی نوشته میشه...

نیلوفر پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:43 http://www.me-life.blogsky.com

ها؟
چه قدر کامل:))))

این قرار نبود ثبت بشه... اشتباه شد... منم دیر فهمیدم...

memole جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 18:23

مسافر شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 http://doncorleone.blogsky.com

سلام
این پستت خیلی معنی داره و هر کسی از نیگاه خودش معنیش میکنه
بالاخره سکوت هم یک نوع فریاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد